نظرات ارسالي
+
من که روحم را،دلم را و تمام وجودم را از آن تو ميدانستم
وشباهنگام از کوچه پس کوپه هاي دلت عبور ميکردم تا ردّي از عشق و محبت بيابم
اما هميشه با دستاني خآلــي و دلي شکسته از کنار دلت
از کنار چشم هايت عبور مي کردم
و تو چه گستاخانه به من ميخنديدي و من چه مشتاقانه گوش فرا ميدادم
تا خنده هايت را حس کنم و صد ها بار در خود ميشکستم تا تو احساس پيروزي کني !

DARYAEI
91/7/27
پرازخآلي-ليلاي مجنون
حالا خودت قضاوت کن .... اين بود جواب مهر و محبت من ؟؟؟
+
آهاي دنيا ازت بيزارم ......اهاي خدا کجايي؟... منو ميبيني؟؟ ...صدامو ميشنوي؟؟؟؟ ديگه خسته شدم به اين ادما بگو از من فاصله بگيرن ....خدايا ميشه من بيام پيش تو؟؟ خدا جون بود و نبود من که اينجا فرقي نميکنه پس منو ببر پيش خودت....... خدا جون برام لالايي ميگي ؟؟

*ستاره سهيل*
91/7/7
ميخوام بخوابم يه جوري که وقتي خوابيدم ديگه بيدار نشم... خدا جون داغونم فک نميکني اين همه درد يکم زياده؟؟؟ باور کن به دوش کشيدن اين همه غصه برام خيلي سنگينه .... خدا جون جاي زخماي روي قلبم خيلي درد ميکنه .....ديدي اونم اومد تا براي اين همه درد مرهم بشه اما خودش شد بزرگترين درد زندگيم... حالا تو بگو با اين همه درد چيکار کنم ....
+
....

ياسر اميني
91/6/1